- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلاماللهعلیها
تو مجموعۀ لطف و جـود و عـطایی تو یک چـشمه از جوشـش هَـل اَتایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو زهـرا خـصالی تو زهـرا جـمـالی تـو زهــرا مَـآبـی تـو زهـرا جـلالـی تویی راحـت جـان موسی بن جعـفـر تویی روح و ریحان موسی بن جعفر تـو عــذراتـریـن مــریـم اهـل بـیـتـی تـو در هـر دمـی هـمـدم اهـل بـیـتـی هُــمـای بـهـشـتـی و عـرش آشـیـانـی کـه در عُـشّ دیـن صـاحب آسـتـانـی تــو مانـنـد کـلــثـوم، زیـنـب تـریـنـی خـدیـجـه وقـار اَسـتـی و بـیقـریـنـی چه گـویـم؟ که بـابـا ثـنـای تـو گـفـتـه « فــداهـا ابـوهـا» بـرای تـو گـفــتـه در اطـراف صحـنـت غُـبـاریـم بـانـو بـه درگــاهتـان خــاکـســاریـم بــانــو تو نَـفــس نـفــیـس اَنـیـس الـنّـفـوسـی تو همشیرۀ شخـصِ شَمس الـشّموسی از این در چو بُردیم فـیض دو چندان طـمـعکـار گـشـتـیـم مـا مـسـتـمـنـدان اگرچـه در این خـاک کـم غـم نـدیـدم در ایـن شـورهزار آب زمـزم نـدیـدم به این خـسـته حال مجـاور نظـر کن تو ای روح شعرم به شاعر نظر کن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلاماللهعلیها
عزیزی آنچنان که جایگاهت قلب ایران است بزرگی آنچنان که عقل در وصف تو حیران است طبیبی در جوار مرقدت بیمار بسیار است کریمی در حریم قدسیات سائل فراوان است قدمهایت به خاک مرده طعم زندگی بخشید نگاهت خاستگاه بیبدیل ابر و باران است زیارتنامۀ تو بر لب معصوم شد جاری همین یعنی زیارتنامهات هم شأن قرآن است به عشق فاطمه قم را زیارت کردم و دیدم غلط بوده که قبر حضرت صدیقه پنهان است مرا با نقشه کاری نیست، از قم میشوم زائر اگر قصدم رسیدن بر در شاه خراسان است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلاماللهعلیها
تا حـریـمِ قُـربِ تو با پـایِ لـنـگـان آمدم در بهشتِ خـانهات از کُـنجِ زنـدان آمدم گنبد و گلدستههایت در دلم چون کعبه شد بسـتهام احرام باز، با چـشمِ گـریان آمدم حضرت بانو! اسیرم مانده در راهم ببین دستگـیری کن که با حـالِ پـریشان آمدم «اشفعی لی فاطمه» میگویم و در میزنم باز کن در را که چون حُرِّ پشیمان آمدم آبـرویـم را بـخــر ای آبـرویِ نُـه فـلـک سر به زیرم چونکه با دریایِ عصیان آمدم قـم دیارِ عاشقـانِ حضرت صدّیـقه است مادری هستم به عـشقِ قـبـرِ پنهـان آمدم معـرفـت اصـلاً نـدارم لـیک با آوارگـی محـضرِ هـمشیـرۀ سلـطـانِ خـوبان آمدم بیکسم خسته دلم، هـستم دخیلِ این گذر حال و روزم را ببین مثلِ غـریبان آمدم مثلِ خاری در بیابانم به دور از احترام من بـدین در در پی الـطافِ بـاران آمدم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلاماللهعلیها
به دریـا رسـیـدم پس از جـستـجـوها بــه دریـــای پــهــنـــاور آرزوهــــا به دریای محضی که این خاک سوزان گــرفــتــه از امـــواج او آبـــروهــا سـلام ای کـه لـطـف کـریـمـانـهٔ تـو کشانده دلم را به این سمت و سـوها سـلام ای که گـشـته شب بـارگـاهت بـه لــطـف نـگـاهـت شـب آرزوهــا شراب طهور است و تسنیم نور است که در این حـرم میچکـد از سبـوها چه شعری چه شوری چه عطری چه نوری به جانم بتـابـان از این رنگ و بوها هـیاهـوی اشـک است و آه و تـبـسـم مرا غوطهور کن در این های و هوها بـه مـدح تـو گـفــتـنـد و گـفـتـیـم امـا تو هـسـتی فـراتر از این گـفـتگـوها که موسی بن جعفر به وصف تو فرمود: فـــداهــا ابــوهــا فـــداهــا ابـــوهـــا به شـوق مـدیـنـه به ایـنـجـا رسـیـدم به زهـرا رسـیدم پـس از جـستجوها
: امتیاز
|
مناجات با حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ســلام مـا بـه تـو ای تالـی کــتـابِ اللّه سلام مـا به تو ای ملـجأ و اميد و پـناه از آن زمان که گدایم به درگهت، شاهم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
ما که آزادهتـریـنـیم چـو در بـنـد تـوأیم مـسـتـمـنـد اثـر گـریـه و لبـخـنـد تـوأیم صاحب اصلی افـلاک همه خاک توأیم ما اضافی هـمان آب و گِـل پـاک توأیم چون تو معشوق شدی ما همه عاشق شدهایم شیعۀ جعـفری حـضرت صادق شدهایم زحمتش را تو کشیدی که به مذهب برسیم رحمتش را تو رساندی که به منصب برسیم از تو تـعـظـیم شعـائـر شده احـیـا مولا از دم گـرم تو جـابـر شـده احـیـا مـولا پرچـم شیعه به دست تو سرافـراز شده درِ عـلـم عــلــوی بـا یَـدِ تـو بـاز شـده در حـسیـنـیه به فکـر هـمگی بودی تو اولـین روضـه بگـیرِ دهـگی بـودی تو از تو داریـم هـمین سـیـنهزنیها را ما از تو داریم حسین جانِ روی لبها را آه از آن روز که غم بر جگرت ریخته شد کوهی از رنج و بلا روی سرت ریخته شد بیحـیاها که شب تـار سرت ریخـتهاند مثلِ دزد از سر دیوار سرت ریختهاند بی وفایی به رگ و ریشۀ آن مردم بود بر در خانۀ خـورشید پُر از هـیزم بود شـعـلـۀ کـیـنـۀ ایّـام که افـروخـت دگـر حضرت شیخ الائمّه حرمش سوخت دگر حجـت الله شد از ظـلـم زمـان درمـانده رنج این روضه دل عـالمیان سـوزانده آتش از غربت ایشان که خجالت نکشید شعله از حضرت باران که خجالت نکشید شکر حق اهل عـیالت همه سالم هستند در کنار حرمت، جـمعِ مَحـارِم هستـند مثلِ حیدر به روی خاک کشاندند تورا پا بـرهـنه عـقـب أسـب دوانـدنـد تو را این قدر نعـره سر فـاطمه زاده نکـشید لااقـل پـیـکـر او پـای پــیـاده نـکـشـیـد دیدهات درپی مرکب چو به گریه افتاد نــاخــودآگـاه دلـت یــاد رقــیـه افــتــاد یاد آن روز که زهـرا وسـط قـائله بود با لگـد میزدنش، مـادر ما حامـله بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
ما عـاشق و دلبـسـته و حـیران شمائیم تا روز ابـد ریـزهخـور خـوان شـمائیم عـشق است غلامی ز غـلامان شمائیم در هر دو جهان دست به دامان شمائیم ای آیت حـق، گـوش به فـرمان شمائیم ای خـاک مـزارت شـده آرامـش دلها احـیای بقـیع و حـرمت خـواهش دلها حُـبّـت سـبب مـسـتـی و آسـایـش دلها اشک غـمـتـان عـلـت بخـشایـش دلها ما تا به ابـد مضطـر و گـریان شمائیم در نیمۀ شب قلب شریفت که شکـستند سجـاده کـشـیدنـد و ره میـکـده بـسـتـند این بد دهنان جـملگی از نطـفۀ پسـتـند رفـتـید پـیـاده هـمه بر اسـب نشـسـتـند زین غـم هـمگی پـاره گـریـبان شمائیم آتـش به در خـانـهیـتـان تـا که رسـیـده اشک بـصرت از غـم نامـوس چکـیده یـاد عــلـی و کـوچـه و آن قـد خـمـیـده رنگ از رُخـتان با غـم مسـمار پـریده ما نـیـز خـراب غـم پـنـهـان شـمـائـیـم با بغـض پـدر حـرمت فـرزنـد دریـدند پشت سر مرکب نفـست را که بریـدند با بد دهـنی خـدمـتـتـان تا که رسـیـدند از محـضرتـان غـیر ادب هیچ نـدیـدند ما ریـزهخـور این همه احـسان شمائیم نامـوس شـما شـکـر که آواره نگـردید با خنجـرشان حـنجـرتان پـاره نگردید طفلت ز عطش واله و بیچاره نگردید حتی سخن از غـارت گهـواره نگردید مـا سـیـنـهزن جـد پـریـشـان شـمـائـیـم ای بر غمتان گشته ملائک همه گریان با زهـر شدی کشته و عـالم همه نالان تا لحظۀ آخر دو لبت گفت حسین جان قربان تو گردم که شدی تشنه وعریان ما هـیاتـی از خـیـل محـبّـان شـمـائـیـم
: امتیاز
|
مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام صادق
کاش میشد به دل غـمزده سامان بدهم به دو چـشمان کـویـرم نـمِ بـاران بدهـم پیِ تو روضه به روضه همه جا رفتم من نگـرانـم که نـدیـده رُخ تـو جـان بـدهـم گُنهم حال تو را سخت به زحمت انداخت چـقدر هدیه به درگاه تو عُصیان بدهم؟ خبط من یوسف من باعث این غیبت شد حقم این ست که من تن سوی زندان بدهم خـویِ حـیوانی من باز ز تو دورم کرد حیف باشد به خودم منصب انسان بدهم بزن امّا تو بـیا چـشم مرا خُـشک نکـن که فـقـط فخـر به این دیدۀ گـریان بدهم با همه بیسـر و پایی تو رهـایم نکـنی ولی افسوس که من عشق تو ارزان بدهم حـال که آمـدهام گـر که بـرانی ز درت چه جـوابی به دل زار و پـریشان بدهم جان مـادر دل ما را به مـدیـنه برسـان عوضش هر چه بخواهی بخدا، آن بدهم با تو خواهم به بقیع و غم آن گریه کنم تا که شـاید به دلِ سوخـته درمان بدهم تو بیا روضه بخوان حضرت صادق چه کشید تا که جـان پـای غـم ناطـق قـرآن بدهم
: امتیاز
|
زبانحال امام صادق علیهالسلام قبل از شهادت
بخدا سختترین لحظۀ عمرم این بود که شبیه دل زینب جگـرم خونین بود دستِ بسته، دلِ شب، در پیِ استر، گریان چون اسیریِ حرم، خاطرهای غمگین بود یاد غـمهای رقیه، جگـرم را سـوزاند و همین روضه برای دل من تسکین بود وسـط شـعـلـۀ آتـش، نـفـسـم بـنـد آمـد وای بر قاتل زهـرا، به لبم نفرین بود تن خـود را سپـرِ اهل حـرم میکـردم در دفاعِ حـرم فـاطـمه سهـمم این بود با وجـودیکه اهـانت به نـهـایت دیـدم باز هم تلخ ترینَش، به نظر شیرین بود هیچکس زیر سم اسب تنم را نَـفِـشرد یاد گـودال ولی سیـنۀ من سنگـین بود نیزه و خنجر و شمشیر و سنانم نزدند کِی چو جدم، تنم از خون سرم رنگین بود اهـل بیـتـم که گـرفـتـار اراذل نـشـدند عمه افـسوس، اسیر سپهی بیدین بود وای از دغـدغـۀ عـمّـَتِـیَ المـضروبـه چشمِ شامی چقدَر سوی حرم بدبین بود
: امتیاز
|
رباعی های شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
جـانـم به فـدای قـبر خـاکی شما مائـیـم گـدای قـبـر خـاکـی شـما ای کاش که یک بارگهی میدیدیم از دور به جای قـبر خاکی شما ******************** در کوچه تو را مثل علی میبردند افـتـاده عـبا مثل عـلی میبـردند دسـتان شـما بـسـته و بیعـمامه از روی جفا مثل علی میبردند ******************** تا شعـلۀ درب خانهات را دیدی از درد غم سینه به خود پیچیدی با یاد غم محـسن و روی نـیـلی با چشم پر آب، پشت در نالیدی ******************** تا آن که به پشت مرکبش افتادی بـا نـاله بـه یـاد کـربـلا افـتـادی با یاد غم سه ساله پشت مـرکب خوردی تو زمین و ناله سر میدادی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
پـیـرمـردی به دل شرر داری کوهی از غصه دور و بر داری نــالــه مــادرانــه مـیشـنــوی داغ مــادر ســر جـگــر داری
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
ما مـانـدهایم و این هـمه میـراثِ فـاخِر گـنجـیـنهای از قـال صـادق، قال باقـر ******************** از بس که گردِ غم گرفته روی ماهت خون میچکد چـشمِ شـقایق از نگاهت ******************** لالـۀ بـاغِ پـیـمـبـر صـادقِ آلِ رســول وارثِ محراب و منبر صادقِ آلِ رسول
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام ( احضار و جسارت به حضرت)
میان سینهاش وقتی خدا نور یقین انداخت علوم مذهب حق را درونِ جانِ دین انداخت رئیس مذهب ما را به زور از خانه چون بردند دلـم را یـاد غـمهای امـام اولین انـداخت کسی که در میان کوچه و بازار او را بُرد عجب زخم عمیقی بر دِلِ روح الامین انداخت مگر نور امامت را ندید از چشمهای او چرا داغش به قلب آن امام هفتمین انداخت؟ در آن وقتی که شد مسموم زهر کین به زعم من خدا شالِ سیاهی بر روی عرش برین انداخت برای داغ جانسوزش که قاصر هستم از وصفش خدا حُزن عجیبی در قلوب مؤمنین انداخت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
دلت نشسته به خون، غصه بر دلت سربار گـرفـتـه راه گــلـوت آه سـیـنـۀ تـبدار بـرای غــربـت اولاد فــاطـمــه اصـلا عجیب نیست که تاریخ میشود تکرار ز کـولـهبار پُـر از نـان شـانهات حـتی شده فـقـیر مسـیح و یـهـود برخـوردار اگرچه نیست کسی بینصیب، از لطفت نـمـانـده بین مـدیـنه کـسی بـرایت یـار بـساط روضه هـمیشه به خـانهات برپا و چـشمهای تو بـوده همیشه ابـر بهار اگرچه سوخت در خانهات در آتش و دود ولی نرفت به پهلوی هـمسرت مسمار چه خوب شد که کمی دشمنت حیا کرد و به زور بسـته نشد دور گـردنت دستار چه ظالـمانه تو را نزد ظالـمی بُـردنـد نصیب و سهم تو از ارث حـیدر کرار دویدهای پی مرکب بدون کـفـش و عبا نه مثل عـمه رقـیـه برهـنه پـا بر خـار کشید روی تو دشمن سه مرتبه شمشیر ولی ندید دو چشم تو بیش از این آزار فدای پیکـر لب تشنهای که شد مدفـون به زیر پـشتهای از تیغ و نیـزۀ بسـیار
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام ( احضار و جسارت به حضرت)
با پیـرمـرد خـسـته که دعـوا نمیکـنند با دسـت بـسـتـه وارد بَـلـوا نـمیکـنـند از پـشت بـام خـانه به خـانه نـمیروند وقتی که نیمه شب شده غوغا نمیکنند بـر خـانـۀ امـام که حـمـلـه نـمـیبـرنـد ایـنگـونه با بـزرگ حـرم تـا نمیکـنند در خانهای که هست زن و بچه بین آن آتـش به پـشت خانه که بـرپا نمیکـنند وقـتی هـنوز نالـۀ زهـرا رسـد بگـوش تکـرار داغ حـضرت زهـرا نمیکـنـند شه را پـیاده در پیِ مـرکـب نـمیبـرند با کـیـنه هـتـک حـرمـت آقـا نمیکـنند پیـش امام پـشت سرِ هم شـراب خورد این رسـم را به دِیر و کـلیـسا نمیکنند بـزم شـراب ریشه ز بـزم یـزید داشت یکجا بگـو که ظلـم در آنجـا نمیکنند با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت یک عـدّه چشم بسـته، تمـاشا نمیکـنند تَه ماندۀ شراب خودش را به طشت ریخت فکـری به حـال زینب کـبری نمیکنند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جعفر صادق علیهالسلام
پای درس چشمهایت جان دو زانو میزند نـزد انـسانـیتت انـسان دو زانـو میزنـد در مدینه خطبه میخوانی چنان ملموس که جابر از مستیش در ایران دو زانو میزند حرف وقتی سبز شد در هیچ جا محدود نیست باغ گاهی پیش یک گلدان دو زانو میزند فـقه در آیـنده میگویی و پای حرفهات؛ درگذشته حضرت سلمان دو زانو میزند در مقام معرفت در پیش تو انسان که هیچ؛ رحل هم در محضر قرآن دو زانو میزند مینشیند چارزانو هرکه در دَرسَت نخست سالها پیش تو بعد از آن دو زانو میزند هرکه میبـیـند بقـیع خاکیات را ناگهان در میان چشم او باران دو زانـو میزند
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام ( احضار و جسارت به حضرت)
مـیان آتـش نـمـرود پیکـرِ تو نسـوخت شبـیه مـادر مظلـومهات پرِ تو نسوخت اگـرچه از سر دوشـت کـشیده شد؛ امّا هـزار شُکـر عـبای مُطهّـرِ تو نسوخت تو با کهولت سِن، پا برهنه، در دل شب به حیرتم دلِ خصمِ ستمگر تو نسوخت؟ اگـرچه سـوخـت درِ خـانۀ تو در آتـش هزار شُکر در آن بین همسرِ تو نسوخت پـی طواف تو شعـله به خـانه وارد شد شبیه کعـبه ولی پای تا سرِ تو نسوخت اگرچه زهر تو را آب کرد همچون شمع در آفتاب ولی جسم لاغـر تو نسوخـت سهبـار تـیغ به رویت کـشـید آن نامـرد ولی ز کُندی خنجر که حنجرِ تو نسوخت نرفـت رأس شـریـف تو بر سـرِ نـیـزه ازاین طریق دلِ خون خواهرِ تو نسوخت به دست دشمـن تو بود بیگـمان شَلّاق ولی برابر تو پُـشتِ دخـترِ تو نسوخت نریخت بعد ِتو آتش کسی به فرق سرش دگر عمامۀ مُوسیبنجعـفرِ تو نسوخت هزار مرتبه باقیست جای شُکرش که از اهلبیت تو یکتن برابر تو نسوخت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
دوبـاره آسـمان و آتـش و خاکـستر پرها خـدایا رحـم کـن بر بیگـناهی کـبوترها دوباره پای هیزم واشده در کوچه، یعنیکه مدینه جای أمـنی نیست بهر اکـثر درها هجوم بیهوا رسمی قدیمی هست دراین شهر! پـسرها غالـباً هـستند موروثـان مـادرها زمین و هر که بد کرده است انگاری که همدستند چرا که شدزمین خوردن نصیب هرچه بهترها گـذار پـای ابـراهـیم باز افـتاده در آتـش ولی ایندفعه بیرحمند و میسوزند آذرها چنان بیحرمتی کردند با پیر حـسینیها که شرم از گفتنش مانده برای اهل منبرها امامی بیأمامه، پابرهنه، بازهم خوبست که دراین روضه باقی ماند حرمتهای معجرها! بیابان، نیمه شب، مرکب، دویدن، آه آدم را بـیاد این میانـدازد: رقـیه، آبـله، سـرها برای پیر یا کودک خلاصه طاقتش سخت است به صورت بر زمین خوردن، و حتّی بر دلاورها
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
صادق ای آئینۀ صدق و صفا، واغربتا ای غـریب ای کشتۀ زهر جفا وا غربتا حضرتِ موسی به بالینِ پدر با اشک و آه میزند با گـریه بـابـا را صدا، واغربتا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جعفر صادق علیهالسلام
روشنتر از تـمام جهـان، آسـمان تو بـاغ سـتـارههـاست مگـر آسـتان تو؟ پـرچـم بـه دوش مـردم آزاده دادهای تا هر کـرانه فـتـح شـود با نـشان تو روشن به نور مهر تو بحرین تا یمن مشعل به دستهای تو و شیعـیان تو مانند کـوه صبـر، هـنوز ایـستـادهاند در روزهای رنج و بلا، دوسـتان تو جغرافیای سرخ زمین دشت لالههاست گـسترده در تـمام جهـان بوسـتان تو زودا که صبح «صادق» موعود میرسد خـورشید فـتح میدمـد از آسـمان تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را همانهایی که قرآن بر سر نی کرده، میبردند به دستِ بسته، پای نیزهها قرآن ناطق را و در بیت ولایت بار دیگر آتش افکندند مگر آتش کند خاموش خورشید حقایق را؟ به نام سورههای فجر و والعصر و اذا جاءَ بشارت داده او در شام غیبت، صبح صادق را چو شمعی آب شد جسم شریفش تا برافروزد به مصباحالشریعه تا ابد جانهای عاشق را
: امتیاز
|